اعتماد به نفس عامل اكتسابي است كه از بدو تولد پايه هاي آن در ذهن هر يك از انسانها گذاشته و با مرور زمان اين امر گسترده تر و عميق تر مي شود. متاسفانه در بسياري از خانواده هاي سنتي چون مهمترين مساله براي والدين حرف شنوي و تسليم بله بودن فرزندان مي باشد ، اغلب با ايجاد محدوديتهاي غير ضروري و مشكل آفرين ، مانع رشد اعتماد به نفس در كودكانشان شده كه همين امر در بزرگسالي باعث عدم خودباوري و اتكاي به نفس در ايشان ميشود.
البته بديهي است چون انسان موجودي قابل تغيير و تكامل پذير است در بزرگسالي نيز مي تواند با كمك از روانشناسان و روان پزشكان اين نقيصه خود را شناخته و آن را برطرف سازد و صاحب اعتماد به نفس قوي و پايدار شود. اعتماد به نفس عاملي قابل تغيير يعني قابل افزايش يا كاهش ميباشد كه هر عاملي كه بتواند به توانائي بيشتر ما كمك كند و ما را به خود باوري برساند ، به خصوص ما را به احساس شايستگي و لياقت در زمينه هاي مختلف زندگي برساند به افزايش اعتماد به نفس ما كمك ميكند و به عكس هر موضوعي كه ما را از نظر جسمي يا فكري ضعيف كرده و حتي موقعيت اقتصادي و اجتماعي ما را تضعيف نمايد ، بر كاهش اعتماد به نفس ما مي انجامد.
اعتماد به نفس واقعي از شناخت عميق و همه جانبه ما نسبت به خود ، محيط و ديگران ريشه ميگيرد و هر چه اين شناخت بيشتر باشد بر روي اعتماد به نفس واقعي ما اثرات مثبت بيشتري مي گذارد. براي افزايش اعتماد به نفس روشهاي مختلفي وجود دارد كه متخصصان اعصاب و روان به موارد ذيل اشاره ميكنند:
1. شناخت عميق از خود ، در جهت پي بردن به توانائيهاي عظيم و پنهان خويش يكي از راه هاي اساسي افزايش اعتماد به نفس ميباشد.
2. نقاط ضعف خود را نيز بايد شناخته و در جهت رفع آنها اقدامات لازم را به كار بگيريم و در صورتي كه اين كار عملي نباشد ، با آنها مدارا كنيم يا از طريق ديگر به جبران آن بپردازيم ، مثلاً اگر ناتواني و محدوديتهاي جسمي مادرزادي و ارثي داريم از طريق افزايش توانائيهاي علمي يا هنري خود ، اين پديده را جبران نماييم.
3. شناخت ديگران به خصوص آشنايان خود و استفاده از توانائيهاي ايشان در جهت مثبت نيز مي تواند براي ما كار ساز باشد.
4. محيط خود را نيز بهتر بشناسيم تا از آنها در جهت رشد و پيشرفت خود بهتر بهره بگيريم.
5. استعدادهاي خود را شناخته و در جهت رشد و شكوفايي آنها گام برداريم و سرانجام در جهت بهتر زندگي كردن از آنها استفاده كنيم.
6. از معجره اميدواري واقعي بهره بگيريم و هرگز تسليم نااميدي نشويم كه نااميدي دشمن سعادت و موفقيت ما در زندگي است ، از طرف ديگر بر كاهش اعتماد به نفس ما مي انجامد.
7. نسبت به توانائيهاي واقعي خود ايمان داشته باشيم و در نتيجه از احساس حقارت و خود كم بيني پرهيز نمائيم.
8. از مقايسه كردن خود با ديگران جدا بپرهيزيم و تنها خود را با گذشته هاي خود مقايسه كنيم و اگر عقب افتادگي يا ايستايي در ما بوجود آمده باشد ، در رفع آنها گام برداريم و هميشه ميل به پيشرفت و رشد را مد نظر خود قرار دهيم.
9. به خود و توانايي هاي خود متكي باشيم و از وابستگي هاي غير ضروري به ديگران پرهيز نماييم.
10. از تلقين شكست و ناتواني به خود پرهيز كرده و حتي تحت تاثير تلقينات منفي ديگران در اين موارد قرار نگيريم.
****
منبع : مقاله " ده روش برای افزایش اعتماد به نفس " برگرفته از سایت http://farakav.wordpress.com
چكيده
شرح صدر به معناي باز كردن سينه و برطرف ساختن دلتنگي و كنايه از تحقق استعداد رسيدن به كمال و توانمندي روحي و معنوي ميباشد. اين ويژگي موهبتي الهي است كه داراي آثاري ميباشد و عواملي مانند تدبر در قرآن، ذكر، تسبيح، دعا و ... آن را تقويت ميكند و فوايدي همچون هدايت الهي، آراسته شدن به نور عقل، علم و ايمان، عفو و گذشت و دل كندن از دنيا دارد. اين ويژگي در پيامبران الهي مانند نوحu، ابراهيمu و موسيu يافت ميشود. تجلي بيشتر شرح صدر در اخلاق حسنة پيامبر گرامياسلام6است كه همرديف ساير معجزات پيامبران ديگر شمرده شده است.
كليدواژگان:
شرح صدر، ضيق، حلم و صبر، پيامبر اسلام6، اخلاق فردي
مقدمه
يكي از مفاهيم اخلاقي كه در قرآن و تعاليم اهلبيت: بر آن تأكيد شده است، شرح صدر ميباشد. از آيات قرآن برميآيد كه شرح صدر ابزاري است كه پيامبران الهي در مسير رسالت خويش از آن بهره ميگرفتند و در ساية اين موهبت الهي، به تبليغ دين و ارشاد مردم ميپرداختند.در اين نوشته ميكوشيم ابعاد مختلف اين موهبت الهي مانند عوامل، نشانهها و نقش آن را در رسالت انبيا بررسي كنيم. اميد است اين نوشتة مختصر، راهگشاي عملي مديران، مبلغان و همة كساني كه با مردم در تعامل هستند، قرار گيرد.
مفهومشناسي
شرح صدر مركب از دو واژة شرح و صدر ميباشد. صدر به معناي قفسة سينه و جمع آن صدور است. اين واژه براي برجسته و مقدمترين بخش هر چيزي استعمال ميشود، مانند صدر كلام، صدر كتاب، صدر مجلس و از آنجا كه قلب در سينه قرار دارد، براي قلب هم مجازاً استعمال ميشود[1].
تفاوت كاربردي قلب و صدر در قرآن
راغب اصفهاني ميگويد: «قلب اشاره به عقل و علم دارد و صدر، افزون بر اينها شامل ساير قواي شهويه، غضبيه و ... ميشود.» «رب اشرح لي صدري»؛ «ساير قوايم را اصلاح كن!». «يشف صدور قوم مومنين»؛ «اين قوا را شفا بده». «و لكن تعمي القلوب التي في الصدور»؛ «عقولي كه در ساير قوا مندرس و هدايت نيافته است»[2].توضيح اينكه ارتباط صدر و قلب همانند سفيدي چشم و سياهي آن و يا همانند حياط خانه و خانه است. همانطوركه در حياط خانه ممكن است چيزهايي از قبيل حيوان، درخت و ... يافت شود كه در خانه نباشد، در صدر هم ممكن است چيزهايي يافت شود كه در قلب نباشد! و نيز همانگونه كه عرق، گرد و خاك و ... به سفيدي چشم، راه مييابد، صدر نيز جايگاه ورود وساوس و آفات ميباشد! صدرمانند حوض آب است و قلب چون آب! و از آنجا كه صدر در ابتداي مقام قلب است، مسمّي به صدر شده است. از آيات قرآني برميآيد كه صدر، پذيرندة انواع وساوس، آفات، شهوات و هواهاي نفساني است، چراگاه نفس اماره و همواره مورد آزمايش است، به صورتي كه اگر وسوسهها تداوم يابد، وارد قلب ميشود و از سوي ديگر محل ورود نور ديانت نيز ميباشد كه اگر تداوم يابد، وارد قلب شده و تبديل به نور ايمان ميگردد. از اين رو انشراح و ضيق به صدر ـ و نه قلب ـ اختصاص دارد. قلب داخل صدر است (حج/46)؛ معدن نور ايمان و تقوي (فتح/26) است، حالات و صفاتي همچون سكينه (فتح/4)، اطمينان (مائده/213)، خشوع (حديد/16)، خلوص و طهارت (احزاب/53) جايگاهش در قلب است كه با عبور از صافي صدر به قلب ميرسند[3].شرح به معناي كشف و بيان، توسعه، باز كردن، گشودن، گستردن، فراخي بخشيدن، روشن و آشكار نمودن است[4]. شرح مطلب يعني باز كردن، توضيح دادن و روشن ساختن آن. اصل آن از شرح اللحم يعني تكه كردن گوشت ميباشد[5]. مشتقات اين واژه پنج مرتبه در قرآن آمده است (انعام/125؛ نحل/106؛ طه/25؛ زمر/22؛ انشراح/1) و در تماميموارد همراه با واژة صدر است. با توجه به معناي لغوي شرح ميتوان گفت سعة صدر هم مترادف با شرح صدر ميباشد.
عفو و گذشت از نظر عقل و عقلا (عرف عقلا و شيوه و رويه ايشان) و شريعت وحياني، امري ارزشي و هنجار و رفتاري پسنديده و نيكوست. خداوند در آيات بسياري بر ارزشمندي عفو و گذشت تاكيد كرده و از صاحبان حق خواسته است كه برخلاف حق و حقوق خويش از باب انسانيت از خطا و اشتباه ديگري درگذرند و بر رفتار نادرست و نكوهيده وي چشم بپوشند و آن را ناديده بگيرند (بقره آيات 178 و 237 و 280 و آل عمران آيه 152 و فصلت آيه 34 و حجر آيه 85 و آيات ديگر)
عمل به رفتار هنجاري عفو گذشت موجب مي شود تا انسان درنوعي آرامش خاص خود قرارگيرد كه نمي توان آن را از راهي ديگر كسب كرد. از اين رو بزرگان دين گفته اند كه در عفو و گذشت، لذتي است كه در انتقام نيست. شايد بتوان گفت كه ريشه شيريني عفو و گذشت، بهره مندي شخص از مهر و رحمت الهي است كه پس از عفو و گذشت از خطاي ديگري نصيب شخص مي شود.كسي كه از خطا و اشتباه ديگري مي گذرد، رحمت و مهر الهي را به سوي خويش جلب مي كند و با جلب رحمت و مهر الهي است كه شخص احساس خوش و زيبايي را در خود مي يابد. خداوند در آيه 22 سوره نور يكي از علل و عوامل جذب و رحمت الهي را عفو و گذشت كريمانه اشخاص نسبت به خطا و گناه ديگري مي شمارد و در آيه 14 سوره تغابن اين مسئله را درباره روابط خانوادگي ميان همسران و نسبت به فرزندان گوشزد مي كند كه عفو و چشم پوشي از دشمني هاي همسران و فرزندان، زمينه ساز جلب رحمت خاص خداوندي است كه آدمي را به آرامش و خوشي مي رساند.
اشاره
در اسلام، به سخاوت و انفاق مال بسیار سفارش شده است، عالمان مسلمان نیز بر آن تأکید کرده اند. سخاوت، دوری از بخل، انفاق کردن، صدقه دادن و جود و بخشش، روحیه نیکوکاری را در جامعه تقویت و روابط انسانی را بر پایه احسان و خیرخواهی تنظیم می کند. در این نوشتار، مطالبی از متون کهن درباره سخاوت و جود و احسان گردآوری شده است تا مشوقی باشد برای ترویج این روحیه نوع دوستانه.
بذل مال و جاه
«مال و جاه چندان که توانی بذل کن و به قدر آنکه تو بذل کنی، بر تو بذل کنند که اگر بذل کنی، بر خود بذل کنی و اگر دریغ داری، از خود دریغ داری».[2]
***
«و نیز رسم خلق آن است که دنیا جمع کنند و از خلق منع کنند؛ و بزرگان آنچه دارند ایثار کنند، و آنچه ندارند طلب نکنند».[3]
***
«تو باری بندگان او را از مالی که تو را داده است، و از جاه، بی نصیب مکن! از هرچه تو را داد و غیری را نداد، نصیب ده! کور را از دیده بینایِ خود نصیب ده... و گنگ را از زبان گویایِ خود نصیب ده! که چون او را حاجتی بُوَد که نتواند گفت، تو قیام کن بدان حاجت. بیمار را از صحتِ خود نصیب ده! و بی مال را از مالِ خود نصیب ده! بی علم را از علمِ خود نصیب ده! بیچاره را از چاره خود نصیب ده!».[4]
***
«چندان که توانی، طاعت می کن! و افضل طاعاتِ تو صدقه بُوَد. تو را مال و جاه است، و دست و قلم و زبان هست. آنچه داری بذل می کن، تا آنچه نداری بر تو بذل کنند».[5]
صله رحم
بنای اسلام بر اساس مهر و محبت است. لذا شارع مقدس به ما این اجازه را نداده که با خویشاوندان خود قطع رابطه کنیم هر چند آنها با ما سنگین رفتار کنند. عبدالله سنان میگوید به حضرت صادق(ع) عرض کردم: من پسر عمویی دارم که هرچه با او میپیوندم، از من میبرد. تصمیم گرفتهام که اگر بار دیگر از من ببرد من هم از او ببرم. آیا شما اجازه میفرمایید؟ حضرت فرمودند: اگر تو با او بپیوندی و او از تو ببرد، خداوند با هر دو شما خواهد پیوست ولی اگر تو از او ببری و او از تو ببرد، خداوند از هر دوی شما خواهد برید. [۱۶]
یکی از وجوه تأویلی آیات تنزیلی کربلای خونین، ستم ستیزی آن است. همه آنانی که در کربلا، نقش الهی را بر صفحه کائنات رقم می زدند، با ستم ستیزی به میدان آمدند و در این راه سخنان گفته و کارهای سترگ کرده اند که سرمشق همه آزادگان جهان و ستم ستیزان دنیاست.
نویسنده در این مطلب با مراجعه به آموزه های تنزیلی و تأویلی قرآن و عاشوراء بر آن است تا گوشه ای از این ستم ستیزی را تبیین کند و دیدگاه قرآن را پیرامون ستم پذیری و ستم ستیزی تشریح نماید اینک با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.
مظلومان ستم ستیز و ستم سوز
بی گمان بسیاری از امور جهان دارای دو وجه است. شاید برای همین است که خداوند، رستگاری را در نفی و اثبات «لااله الاالله» نهاده است؛ چرا که بی نفی خدایگان، هرگز نمی توان به خدای یگانه ای رسید که هستی را آفریدگاری و پروردگاری می کند. ازاین رو جهان زمانی رنگ و روی عدالت و دادگری را خواهد دید که ستمگری رخت بر بندد و دادخواهان به ستم ستیزان روی آورند، چرا که بی نفی ستم نمی توان امید به دادخواهی و عدالت گرایی داشت؛ زیرا نفی ستم در هر شکل و اندازه آن، زمینه تحقق و اقامه عدالت می باشد.
خداوند، عدالت را تنها در سایه سار نفی هر گونه ظلم و ستم گری در آدمی می داند و لذا هر گونه گرایش ولو اندک به ظلم را قبیح می شمارد و از آن نهی می کند. این بدان معناست که شخص نه تنها خود نباید اهل ظلم و ستم باشد، بلکه حتی نباید گرایش به ستمگران و ظالمان داشته باشد. از این رو می فرماید: «و به کسانی که ستم کرده اند متمایل مشوید که آتش دوزخ به شما می رسد و در برابر خدا برای شما دوستانی نخواهد بود و سرانجام یاری نخواهید شد.» (هود، آیه ۱۱۳)
بنابراین، اگر گرایش به ظالم هر چند اندک حرام است و خداوند و عده آتش دوزخ را می دهد، پس هر گونه همکاری با ظالم، وضعیت بدتری دارد و خشم و انتقام الهی را نسبت به چنین همکاری تشدید می کند.
از آن جایی که ریشه بسیاری از ستمگری ها، خودخواهی است، شخص در پی آن است که به طریقی خود را حفظ کند. تمایلات خانوادگی نیز در همین قاعده می گنجد. تمایلات خانوادگی موجب می شود تا ناخواسته انسان گرایش به ظلم پیدا کند و حقی را تباه سازد. از این رو خداوند می فرماید: دادگری کنید، هر چند درباره خویشاوند شما باشد. (انعام، آیه ۱۵۲)
این سخت گیری تا آن جایی است که مراعات عدالت را حتی نسبت به دشمنان لازم برمی شمارد و می فرماید: ای کسانی که ایمان آورده اید، برای خدا به دادگری برخیزید و به عدالت شهادت دهید، و البته نباید دشمنی گروهی شما را بر آن دارد که عدالت نکنید. عدالت کنید که آن به تقوا نزدیکتر است، و از خدا پروا دارید که خدا به آنچه انجام می دهید آگاه است.» (مائده، آیه ۸)
در ادامه مطلب
تعداد صفحات : 6