loading...
گروه حلقه صالحین شهیدکباری پایگاه مقاومت امام علی(ع)شهرستان بشرویه
گروه حلقه صالحین شهید کباری بازدید : 52 دوشنبه 04 اسفند 1393 نظرات (0)

اشاره

در اسلام، به سخاوت و انفاق مال بسیار سفارش شده است، عالمان مسلمان نیز بر آن تأکید کرده اند. سخاوت، دوری از بخل، انفاق کردن، صدقه دادن و جود و بخشش، روحیه نیکوکاری را در جامعه تقویت و روابط انسانی را بر پایه احسان و خیرخواهی تنظیم می کند. در این نوشتار، مطالبی از متون کهن درباره سخاوت و جود و احسان گردآوری شده است تا مشوقی باشد برای ترویج این روحیه نوع دوستانه.

بذل مال و جاه

«مال و جاه چندان که توانی بذل کن و به قدر آنکه تو بذل کنی، بر تو بذل کنند که اگر بذل کنی، بر خود بذل کنی و اگر دریغ داری، از خود دریغ داری».[2]

***

«و نیز رسم خلق آن است که دنیا جمع کنند و از خلق منع کنند؛ و بزرگان آنچه دارند ایثار کنند، و آنچه ندارند طلب نکنند».[3]

***

«تو باری بندگان او را از مالی که تو را داده است، و از جاه، بی نصیب مکن! از هرچه تو را داد و غیری را نداد، نصیب ده! کور را از دیده بینایِ خود نصیب ده... و گنگ را از زبان گویایِ خود نصیب ده! که چون او را حاجتی بُوَد که نتواند گفت، تو قیام کن بدان حاجت. بیمار را از صحتِ خود نصیب ده! و بی مال را از مالِ خود نصیب ده! بی علم را از علمِ خود نصیب ده! بیچاره را از چاره خود نصیب ده!».[4]

***

«چندان که توانی، طاعت می کن! و افضل طاعاتِ تو صدقه بُوَد. تو را مال و جاه است، و دست و قلم و زبان هست. آنچه داری بذل می کن، تا آنچه نداری بر تو بذل کنند».[5]

انفاق تمام مال خود به دیگران

«و شبلی را گفتند: زکات از چند چند باید دادن. گفت: به مذهب فقها یا به مذهب عرفا؟ گفتند: این چگونه باشد؟ گفت: به مذهب فقها از دویست درم پنج درم، و بر مذهب ما هر دویست. او را گفتند: این را اصلی هست در شریعت؟ گفت: هست که یکی از صحابه همه مال خویش بداد. مصطفی(ص) گفت: خود را و عیالان را چه بگذاشتی؟ گفت: ما را خدای ماند و رسول و بس.

و چون مصطفی(ص) خلق را بر صدقه دادن حث کرد،[6] امیرالمؤمنین علی(ع) سه شبان روز روزه نگشاد با فاطمه و با حسن و حسین و با خادم. شبی به درویش دادند آن قرصک های[7] خویش را، و شبی به یتیم، و شبی به کافری اسیر. تا حق ـ تعالی ـ سوره هَل اَتی در حق ایشان بفرستاد و گفت: وَ یُطْعِمُونَ الطّعامَ عَلی حُبِّهِ مِسْکینًا وَ یَتیمًا وَ أَسیرًا، إِنّما نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللّهِ».[8]

باطن زکات

«و حقیقت زکات، گزاردِ شکر نعمت بُوَد، هم از آن جنس نعمت. و تندرستی، نعمتی عظیم است، و هر عضوی را زکاتی است، و آن، آن است که کل اعضای خود را مستغرق خدمت و مشغول عبادت دارد و به هیچ لهو و لعب نگراید تا حقّ زکات نعمت، گزارده باشد».[9]

نحوه صدقه دادن

«چیزی که به صدقه دهی، آنچه اضطراری[10] بُوَد در حساب نگیر، چه آنکه به سؤال از تو چیزی خواهند و تو از شرم چیزی به ایشان بدهی، آن به کار نیاید. نیتْ صادق باید. هرچند آنچه بیرون کنی[11] عزیزتر بوده، راه تو گشاده تر گردد. اینکه نوشتم، اگر به ]آن[ عادت کنی، عظیم دولتی بُوَد، و تو قدر آن ندانی. هر روز بر خود واجب دار، که از مال چیزی جدا کنی و به کس رسانی که سؤال نکند».[12]

صدقه دادن به کسی که چشم بر مال فرد دارد

«[مؤمن باید] صدقه جایی دهد که مال آنجا بُوَد، ]چرا[ که درویشان ]در آنجا[ چشم بر مال وی دارند. اگر به شهری دیگر بدهد، درست آن است که [پرداخت] زکات از وی نیفتد».[13]

مخفیانه صدقه دادن

«[مؤمن باید] زکات اندر سِرّ[14] دهد، و برمَلا ء[15] ندهد تا از ریا دورتر باشد و به اخلاص نزدیک تر بُوَد. و اندر خبر است که صدقة سِرّ، خشم خدای ـ تعالی ـ را بنشاند».[16]

منّت ننهادن بر صدقه گیرنده و منّت پذیر او بودن

«دیگر آنکه رسول(ص) می گوید: «صدقه، اول اندر دست لطف حق ـ تعالی ـ افتد، آن گاه، در دست درویش.» و چون به خدای ـ تعالی ـ می دهد و درویش، نایب خدای ـ تعالی ـ است اندر حقّ وی، باید که از درویش منّت دارد نه منّت نهد. و چون از آن سه سرّ از اسرار زکات بررسد[17] و براندیشد، داند که منّت نهادن جهل است. و برای حذر کردن از منّت، سلف[18]، مبالغت کرده اند و برپای ایستاده اند پیش درویش و متواضع وار پیش وی نهاده اند، آن گاه سؤال کرد[19] که این از من قبول کن.

و گروهی دست فرا پیش داشته اند تا درویش، از دست، سیم برگیرد و دست درویش بر بالا بُوَد».[20]

بازنگرفتن مال بخشیده شده

«[مؤمنان] به آنچه در دست ایشان است، از همه خلق سخی تر باشند؛ یعنی آنچه دارند بدهند و بازنگیرند. و بازگرفتن، از دو بیرون نیست: یا اعتماد است بریافته، و بر غیرحق اعتماد شرک است؛ یا متهم داشتن است دهنده را که نیز ندهد. و متهم داشتن حق تعالی کفر است».[21]

با صدقة مال به مردم، باعث غفلت آنان نشدن

حکایت: «و از شبلی می آید که چهار هزار دینار به یک جمله به دجله انداخت.

گفتند: چه می کنی؟

گفت: سنگ به آب اولی تر.

گفتند: چرا به خلق ندهی؟

گفت: ای سبحان الله! من به خدای چه حجت آرم که حجاب از دل خود برگیرم و بر دل برادر مسلمان بنهم؟ شرط نباشد در دین که برادر مسلمان را از خود بَتَرخواهی».[22]

صدقه دادن حتی به کافران

«و اندر اخبار صحیح است که ابراهیم خلیل ـ صلوات الله علیه ـ چیزی نخوردی تا مهمانی نیامدی. وقتی، سه روز بود تا کسی نیامده بود. گبری[23] بر در سرای وی آمد. وی را گفت: تو چه مردی؟ گفتا: گبری. گفت: برو که مهمانیِ مرا نشایی. تا از حق ـ تعالی ـ بدو عتاب آمد که کسی را که من هفتاد سال بپروردم، چرا تو قرصی نان به وی ندادی»[24]

نیکی به حیوانات

حکایت: «و گویند: عبدالله بن جعفر به گروهی برگذشت. غلامی را دید حبشی که گوسفندان را رعایت می کرد،[25] و سگی آمده بود و اندر پیش وی نشسته. وی قرصی بیرون کرد و فرا سگ داد، و دیگری و سه دیگری. عبدالله پیش رفت و گفت: ای غلام، قوت تو هر روز چند است؟ گفت: اینچه دادم. گفت: پس چرا همه به سگ دادی؟ گفت: از آنکه وی از راه دور به امیدی آمده است، و این جای سگان نیست. از خود نپسندم که رنج وی ضایع گردانم. عبدالله را آن خوش آمد. مر آن غلام را با آن گوسفندان بخرید و آزاد کرد و گفت: این گوسفندان، تو را بخشیدم».[26]

آداب جود و بخشش

حکایت: «مردی به در سرای حسن بن علی ـ رضی الله عنه ـ آمد و گفت: ای پسر پیغامبر! مرا چهارصد درم وام است. حسن فرمود تا چهارصد دینار بدو دادند و گریان اندر خانه شد. گفتند: چرا می گریی، ای فرزند پیغمبر؟ گفت: از آنچه اندر تفحص حال این مرد تقصیر کردم، تا وی را به ذُلّ سؤال[27] آوردم».[28]

حکایت: «ابوسهل صُعلوکی هرگز صدقه بر دست درویش ننهادی و چیزی که ببخشیدی هرگز به دست کس ندادی، بر زمین بنهادی تا برداشتندی. تا از وی بپرسیدند، گفت: دنیا را آن ارزش نیست که اندر دست مسلمانی باید داد، تا دست من بالا باشد و از آنِ وی پایین».[29]

حکایت: «و از اَنَس بن مالک می آید که مردی به نزدیک پیغمبر(ص) آمد و پیغمبر وی را یک وادی ـ میان دو کوه ـ پر گوسفند بخشید. چون وی به قوم خود بازگشت، گفت: ای قوم من! مسلمان شوید که محمد مانند کسی می بخشد که وی از درویشی نمی ترسد».[30]

تفاوت سخاوت و اسراف و تبذیر

جوانمردا! سخاوت دیگر است و تبذیر[31] دیگر و امساک[32] به شرط دیگر است و بخل دیگر. و چون مال نه در وجوه خود خرج کنی، تبذیر است و چون از وجوه خود بازگیری، بخل است. و چون بذل و امساک به جای خود بود، سخاوت است و چون از حاجت خود واگیری برای حاجت دوستان و درویشان، این را ایثار خوانند».[33]

معنی بخل

«سید ابوالقاسم حکیم گوید که بخیل آن است که چون مؤمنان را به وی حاجتی افتد و تواند که روا کند و نکند؛ بُخلِ عام آن است که حقِّ واجب گشته نگزارد. و بُخلِ خاص آن است که نَفْع از خلق بازدارد. و بُخلِ خاصُّ الخاص آن است که مَنِ خود را از خالق بازدارد.

گفتا: هرکه دنیا را تنها خورد، بخیل است و در هرکه نفعی است و از خلق بازدارد، لئیم است».[34]

بدون اجازه در مال مردم دست نبردن

حکایت: «ابوعثمان می گوید: در نزدیک ابوحفص بودم و پیش او مَویز[35] نهاده بود. یکی برداشتم و در دهان نهادم. دست دراز کرد و حلق من بگرفت و مرا گفت: یاخائن، مویز من می خوری؟ گفتم از بهر آنکه من در دنیا زهد تو دانسته ام و نیز دانسته ام که تو به همه دنیا بخل نکنی و هرچه داری بر اغیار ایثار کنی، به این گستاخی این مویز برداشتم. مرا گفت: یا جاهل! بر دل اعتماد چرا می کنی که اهل دل را نیز بر دل خود پادشاهی نیست.

در این حکایت فایده های بسیار است: یکی آن است که نشاید دست به مال دراز کردن، و اگرچه اندک است، که در قیامت به ذره ای شمار خواهد بود.

و آنکه ابوحفص حلق او بگرفت، نه از بُخل گرفت که همه دنیا را به نزدیک ابوحفص قدر نَبوَد، به مویزی او را کی خصومت افتادی؟! لکن از این شفقت و تأدیب می خواست تا شاگرد خویش را راستی و ادب بیاموزد. در کودکی با او چنین کرد تا به بزرگی گستاخی نکند. و این چنان است که خدا پدر و مادر را حرام گردانید اُف کردن تا فرزند بداند که این قدر آزار مادر و پدر بر من، خدا حرام کرده است، پس بیشتر چگونه باشد؟! و این بر معنی تنبیه باشد و این درشتی کردن و خائن خواندن هم از این معنی بُوَد، تا آن تنبیه یاد دارد و دیگر باره چنین بی ادبی نکند».[36]

حکایت: «آورده اند که روزی عیسی ـ علیه السلام ـ به گوری بگذشت. مرده ای را دید که عذابش می کردند. از سبب عذاب کردن او بپرسید. از خدا درخواست تا آن مرده را با او به آواز آورد؛ و گفت: یاروح الله، روزی طعام خورده بودم و چیزی از آن در دندان من مانده بود، حَمّالی بگذشت با پشته ای هیزم. خلالکی از هیزم او بگرفتم و دندان خویش به آن پاک کردم. هشت سال است تا بمرده ام هنوز در آن عذابم.

عیسی ـ علیه السلام ـ گریان گشت و گفت: چون خداوندانِ خَلال را حال چنین است، خداوندان درخت ها و ستون ها را حال چگونه خواهد بودن؟!»[37]

طمع نداشتن به مال مردم

«از همه خلق، عارفان زاهدتر باشند از آنچه اندر دست خلق است. از بهر آنکه هرکسی را که مشغول بینند به چیزی به جز حق، بر وی رحم کنند. محال باشد که خود را به صفتی آرند که بر دیگران بدان صفت رحمت کنند... هرکسی که رغبت کند به چیزی که اندر دست خلق است، از دو بیرون نیست: یا قَسّام را به قسمت متهم می دارد یا مر آن کس را غنی تر و کریم تر از حق همی داند».[38]

پی نوشت:

[1]. این مطلب به مناسبت روز احسان و نیکوکاری (14 اسفند)، فراهم آمده است.

[2]. نامه های عین القضات همدانی، به اهتمام: علی نقی منزوی، تهران، اساطیر، 1377، ج 1، ص 66.

[3]. اسماعیل بن محمد مستملی بخاری، شرح التعرف، تصحیح: محمد روشن، تهران، اساطیر، 1363، ج 1، ص 48.

[4]. نامه های عین القضات همدانی، ج 2، صص 94 و 95.

[5]. همان، ص 211.

[6]. حث کردن: ترغیب کردن.

[7] . قرصک: قرص نان کوچک.

[8]. شرح التعرف، ج 1، صص 137 و 138.

[9]. ابوالحسن علی بن عثمان هجویری، کشف المحجوب، تصحیح: محمود عابدی، تهران، سروش، 1383، صص 459 و 460.

[10]. آنچه اضطراری بود: آنچه از روی ناچاری بود.

[11]. آنچه بیرون کنی: آنچه صدقه دهی.

[12]. نامه های عین القضات همدانی، ج 1، ص 87.

[13]. محمد غزالی، کیمیای سعادت، تصحیح: حسین خدیوجم، تهران، علمی و فرهنگی، 1381، ج 1، ص 190.

[14]. سِرّ: خفا، پنهانی.

[15]. مَلاء: آشکارا.

[16]. همان، ص 196.

[17]. بررسد: بررسی کند.

[18]. سلف: گذشتگان.

[19]. سؤال کرد: خواهش کرد، درخواست کرد.

[20]. همان، ص 199.

[21]. شرح التعرف، ج 2، ص 656.

[22]. کشف المحجوب، ص338.

[23]. گبر: زرتشت.

[24]. کشف المحجوب، صص463 و 464.

[25]. گوسفندان را رعایت می کرد: از گوسفندان مراقبت می کرد.

[26]. کشف المحجوب، صص 465 و 466.

[27]. ذُلّ سؤال: ذلّت درخواست کردن.

[28]. کشف المحجوب، صص 465 و 466.

[29]. همان.

[30]. همان.

[31]. تبذیر: ولخرجی.

[32]. امساک: کم خرج کردن.

[33]. نامه های عین القضات همدانی، ج 1، ص 218.

[34]. این برگ های پیر(مرتع الصالحین)، به کوشش: نجیب مایل هروی، تهران، نشر نی، 1381، ص152.

[35]. مویز: نوعی کشمش.

[36]. شرح التعرف، ج 4، صص 1744 ـ 1746.

[37]. همان، ص 1745.

[38]. همان، ج 2، ص 656.

منبع:www.hawzah.net

برچسب ها سخاوتمندی , نیکوکاری ,
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    نظرسنجی
    ویگاه مارا چگونه ارزیابی میکنید ؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 55
  • کل نظرات : 7
  • افراد آنلاین : 6
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 31
  • آی پی دیروز : 36
  • بازدید امروز : 32
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 142
  • بازدید ماه : 142
  • بازدید سال : 1,729
  • بازدید کلی : 13,104